نوروزنامه(1)
با خوبی ها و بدی ها، هرآنچه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد، برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سالی دیگر گذشت سالی نو آمد و برگی دیگر از دفتر زندگیمان آغاز شد روزهایتان بهاری و بهارتان جاودانه باد دختر نازم امسال برای چیدن سفره هفت سین خیلی خیلی ذوق داشتی و با کمک هم هفت سین چیدیم به دلیل دوندگی های شدید روز آخر لحظه تحویل سال من و شما خواب موندیم بابا هم جلوی تی وی خوابش برده بود اما موقع تحویل با سروصدای تی وی بیدار شده بود و سریع اومد مارو بوسید اما ما تو خواب با چشمان بسته تبریک گفتیم و مجدداً 1فروردین بابا صبح زود رفت آشخانه چون اولین عید مادرجون مهری خدابیام...